سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلیمان میان پادشاهی و مال و دانش مخیّر شد، پس دانش را برگزید و با این انتخابش ، دانش و مال و پادشاهی به او بخشیده شد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

 
مدیران جوان

i چراغ جادو

چهارشنبه 87/11/30 ساعت 12:15 صبح

 

چراغ جادو

یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می ‏زدند... یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ‏ظاهر میشه... جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم... منشی می ‏پره جلو و میگه: «اول من ، اول من!... من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه ‏قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»... پوووف! منشی ‏ناپدید میشه... بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من ، حالا من!... من می ‏خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو ‏داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه... بعد جن به ‏مدیر میگه: حالا نوبت توئه... مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ‏ناهار توی شرکت باشن»


نوشته شده توسط: علیرضا غلامی

نوشته های دیگران ()


i ْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

 پروانه ها
ما ایرانیان
ایمان به خدا
خودباوری
طنز مدیریتی
چراغ جادو
الاغ پیر
هفت اصل مهم بیل گیتس
7%
شخصیت شناسی از روی امضاء
گمبا
ما ایرانیان بی فرهنگ


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
43634

:: بازدیدهای امروز::
3


:: بازدیدهای دیروز::
16


:: درباره خودم ::

مدیران جوان

:: لینک به وبلاگ ::

مدیران جوان

:: پیوندهای روزانه ::

کوروش بزرگ [196]
[آرشیو(1)]

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من ::

ترمه
نوشته های ابراهیم شادمهر
کوروش بزرگ

:: لوگوی دوستان من ::


::فهرست موضوعی یادداشت ها ::

مدیریت[35] .

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

:: خبرنامه ::